سفارش تبلیغ
صبا ویژن
موقع خواب بود . از شیوا پرسیدن : تو هم داری مثل بابا تسبیح میگی ؟ گفت : من دارم ذکر می کنم . هیشکی نباید با من حرف بزنه .
^ دیروز 1:26 عصر - آخرین تغییر : [هما بانو ?] دیروز 2:7 عصر
- نوسازی - نظر
سکنجبین = سکم وجین - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : مامان ! بابا با آستین کوتاه رفت بیرون ( رفته بودم دم در آشغال بذارم ) . زشته . اگه آقا محمدرضا اونو ببینه گناه داره . گفتم : اشکال نداره . گفت : داره . اگه - مثل اینکه مامان با آستین کوتاه بره بیرون !!! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا تو خواب خیلی غلط می زنه . شیوا : چرا من می چرخم ؟ میخوابم صبح که پا میشم می بینم اینجام - اینجام . مگه آدم تو خواب راه میره ؟ چرا اینجوریه ؟ - شما (ویرایش | حذف)

سریال ترکیه ای نشون میداد . شیوا : چرا اینا حجاب ندارن ؟ مادرش گفت : اینا خارجین . مدتی بعد سریال کره ای ( جومونگ ) نشون می داد . شیوا سوالشو تکرار کرد . مادرش گفت : اینا خارجین . شیوا : اینا خارجی ان ؟ پس چرا چشم ندارن ؟!! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا تسبیح قشنگ و براق رو انتخاب کرد و تو هوا می چرخوند . گفتم : نکن . رشته اش پاره میشه . گفت : دارم تسبیح می زنم !!! - شما (ویرایش | حذف)

نظر

+ شیوا( 5 ساله ) : مامان ! شما بچه بودین خاطره خودتونو یادتونه . من بچه بودم خاطره خودم یادم نیست !!!
^ دیروز 12:51 عصر - آخرین تغییر : [شما] دیروز 2:4 عصر
- نوسازی - نظر

خانمم گفت : ناهارو ساعت 2- 3 بخوریم . سیریم . شکمم درد می کنه . شیوا : مامان ! چقدر دلمون به هم راه داره . منم شکمم درد می کنه !!! - شما (ویرایش | حذف)

شیوا : یه چیزی میدی که دهنمو خشک نکنه . گفتم : شربت بدم ؟ آب بدم ؟گفت : یه چیزی که دهنمو شیرین نکنه . آخه از دهنم خشکی میاد !!! - شما (ویرایش | حذف)

+ مرده تو کوچه داد می زد : نون خشک ... نون خشک . شیوا : این چی میگه ؟ میخواد نون خشک بده ما بخریم ؟!! خواهر بزرگش گفت : نون خشک های ما رو می بره . شیوا : می بره بخوره ؟!!

^ دیروز 12:59 عصر - آخرین تغییر : [عشق وجودنداره] دیروز 1:46 عصر
- نوسازی - نظر
شیوا عطسه ای کرد و دماغشو پاک کرد و گفت : چقدر سرفه ام واقعی نبود !!! - شما (ویرایش | حذف)

 

شیوا : دوستم امروز آمد ( خونه ما ) - دیشب آمد - پس فردا هم آمد . 3 بار اومد خونه ما !!!  - شما (ویرایش | حذف)

 

داشتم ناهار درست می کردم . عطر برنج پیچید تو هوا . خانمم گفت : چه بوی خوبی میاد . شیوا : چه بوی بدی میاد . من که بویی نمی فهمم !!!

نوشته شده در  پنج شنبه 93/9/20ساعت  11:36 صبح  توسط شیوای بابا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
***
***
//
*
*
*
*
***
*
*
*
[عناوین آرشیوشده]